معنی پابرجا کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پابرجا کردن
(نَفْهْ)
اثبات
ادامه...
اثبات
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر پا برجا کردن
پا برجا کردن
پا بَرجا کَردَن
استوار ساختن، پایدار کردن
ادامه...
استوار ساختن، پایدار کردن
فرهنگ فارسی عمید
پای برجا کردن
(نَ)
امکان. اثبات. استوار کردن. پایدار کردن. توکید. ایکاد. تأکید. وطد. طده. توطید
ادامه...
امکان. اثبات. استوار کردن. پایدار کردن. توکید. ایکاد. تأکید. وَطد. طِده. توطید
لغت نامه دهخدا
پابپا کردن
(نُ)
مردد بودن. حیران بودن، حواله کردن طلبی را عوض طلب کس دیگر. داینی را از دینی در مقابل دینی دیگر بری کردن، تهاتر
ادامه...
مردد بودن. حیران بودن، حواله کردن طلبی را عوض طلب کس دیگر. داینی را از دینی در مقابل دینی دیگر بری کردن، تهاتر
لغت نامه دهخدا
پابرجا بودن
(نُ)
ثبوت. ثابت بودن. راسخ بودن. پایدار بودن. ثابت قدم بودن. استوار بودن
ادامه...
ثبوت. ثابت بودن. راسخ بودن. پایدار بودن. ثابت قدم بودن. استوار بودن
لغت نامه دهخدا
تصویر پا بر جا کردن
پا بر جا کردن
استوار کردن، اثبات تاکید، پایدار کردن
ادامه...
استوار کردن، اثبات تاکید، پایدار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
عوض کردن
ادامه...
عوض کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
للتّحرّك
ادامه...
لِلتَّحَرُّكَ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
Displace
ادامه...
Displace
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
déplacer
ادامه...
déplacer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
स्थानांतरित करना
ادامه...
स्थानांतरित करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
جابجا کرنا
ادامه...
جابجا کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
স্থানান্তরিত করা
ادامه...
স্থানান্তরিত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
kusogeza
ادامه...
kusogeza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
yerinden etmek
ادامه...
yerinden etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
이동하다
ادامه...
이동하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
移動する
ادامه...
移動する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
להזיז
ادامه...
להזיז
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
verplaatsen
ادامه...
verplaatsen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
memindahkan
ادامه...
memindahkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
ย้าย
ادامه...
ย้าย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
spostare
ادامه...
spostare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
deslocar
ادامه...
deslocar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
移动
ادامه...
移动
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
przesuwać
ادامه...
przesuwać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
переміщати
ادامه...
переміщати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
verschieben
ادامه...
verschieben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
перемещать
ادامه...
перемещать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر جابجا کردن
جابجا کردن
جابِجا کَردَن
desplazar
ادامه...
desplazar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی